دارم حس میکنم دیگه...
یه جای کار میلنگه
اونی که تو ولش کردی
تو این روزا دلش تنگه
حواسم جمت اما
تو این روزا حواست نیست
اونی که از خودت کندی
دل من بود لباست نیست...
کجای بازی چشماتو
به دست اشک بخشیدی؟
کجا پشتت نبودم که
تو از ادامه ترسیدی؟
چرا هرچی که پیش میریم
نگاهت رو به من سرده؟
اهمیت نمیدی به
کسی که باتو همدرده...
ته چشمام بارونه
وجودم از شکست میگه
مثل غریبه هایی بام
شدی یه آدم دیگه
شدی یه آدم دیگه....
نظرات شما عزیزان: